ماه رمضان از راه رسید!

 

 

 

ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان را از جمله راه‌های احسان قرار داد که ماه روزه، ماه

 اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی‌ها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زنده‌داری است. ماهی که قرآن در

 آن نازل شده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانه آشکار هدایت و جدا کننده حق از باطل است.

پس به سبب حرمت‌های فراوان و فضیلت‌های نمایان که برای این ماه مقرر داشت، برتری آن را بر دیگر

 ماه‌ها عیان فرمود. برای بزرگداشت آن، چیزهایی را که در ماه‌های دیگر حلال کرده بود، در این ماه حرام

 گردانید، و خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها را ممنوع کرد، و برای آن زمانی معین قرار داد، که نه اجازه می‌دهد

 آن زمان معین، پیش انداخته شود و نه می‌پذیرد که به تاخیر افتد.

آن گاه یکی از شب‌های این ماه را بر شب‌های هزار ماه دیگر برتری داد و نام آن را 'شب قدر' نهاد؛ شبی

 که در آن، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان بر هر یک از بندگان او که بخواهد، با تقدیر بی‌تغییر الهی

 که برای هر کاری در نظر گرفته شده، فرود می‌آیند.

 

 

خدایا ما را یاری کن تا روزهای این ماه را روزه بداریم و شب‌هایش را با نماز و اظهار خاکساری در برابر تو

به صبح آوریم؛ تا هیچ روز آن بر غفلت ما و هیچ شب آن بر کوتاهی ما گواه نباشد.

 

فرازی بود از دعای زیبای ورود به ماه مبارک رمضان از زبان امام سجاد (ع ) در صحیفه سجادیه.واقعا

 زیباست.به عنوان یه خواهر کوچیک بهتون توصیه میکنم که حتما سری بزنید به صحیفه سجادیه که پر

 هست از این دعاهای زیبا.

التماس دعا در این ماه عزیز.

لحظه لحظه این ماهو بیاید با یاد امام زمانمون و دعا برای ظهورش سر کنیم.

در پناه حق.

یا حق.

 پروردگارا تو‌  را‌  حمد  ‌و‌  ستايش مى كنم  ‌و‌  تنها تو‌  شايسته ستايش  ‌و‌  حمدى  تو را‌  سپاس  ‌و‌ 

شكرگزارى مى كنم كه‌  بسى با‌  من‌  نيكوئى كردى  ‌و‌  نعمتهاى ظاهر  ‌و‌  باطن خود را‌  به‌  حد وافر به‌

 من‌  كرم فرمودى  ‌و‌  مرا عطاى بزرگ معرفت  ‌و‌  ايمان  ‌و‌  غيره بخشيدى  ‌و‌  هم به‌  رحمت خاص مرا

 بر بسيارى از‌  موجودات عالم فضيلت دادى  كه فرمودى لقد كرمنا بنى آدم  ‌و‌  فضلناهم الخ و‌  به

‌  نعمت خلافت خويش  ‌و‌  امامت بر‌ خلق برگزيدى  ‌و‌  نعمت هايت را‌  بر‌ من‌  كامل  ‌و‌  وافر عطا كردى

 همانا آنقدر احسان  ‌و‌  نيكوئى كرده اى كه‌  من‌  از‌  اداء شكرش عاجزم.

یا غفار الذنوب

 

 

 

 

خدایا من حواسم به همه هست به جز تو

.

.

.

توام حواست به همه هست حتی به منی که به یادت نیستم . . .

به خدا گفتم :

« بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو

دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … »

خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو

خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ،

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ،

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ،

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ،

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟

 

 

جعبه های خدایی

خدا به من گفت :غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی. به حرف خدا گوش

 کردم. شادی ها و غصه ها رادرون جعبه می گذاشتم . جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه

 روز به روز سبکتر.

روزی از روی کنجکاوی حعبه سیاه را باز کردم تا علت را بفهمم در کمال ناباوری دیدم که ته جعبه سوراخ است و

 غصه ها یم از آن بیرون می ریزد.

با تعجب رو به خدا کردم و گفتم :خدایا چرا این جعبه ها را به من دادی؟و چرا ته جعبه سیاه سوراخ است؟

و خدا با لبخندی دلنشینی جواب داد:ای بنده من جعبه طلایی را به تو دادم تا لحظه های شاد زندگیت را بشماری

 و جعبه سیاه را دادم تا تلخی های زندگیت را دور بریزی و همیشه شاد زندگی کنی.

ای کاش کمی قدر عشق خدا را به خود می فهمیدیم.

فرصت های رفته باز نمی آیند ولی هنوز آینده هست

 

خداروشکر امسال این محرم دیگه کربلا برام یه آرزو یا بهتر بگم رویا نیست.کربلا رفتم ولی قدرشو ندونستم.بیاید دعا کنیم واسه رفتن همه کسایی که دوست دارن برن پیش امام مهربونشون.تو این شبا به یاد هم باشیم.

التماس دعا.

یا حق.

سلام دوستای با معرفت.

انشاالله اگه خدا بخواد و قسمت بشه چهارشنبه عازم یه سفر نورانی هستم.

از همتون حلالیت میخوام.انشاا... هر کس که عاشق کربلاس راهی کربلا بشه و به این آرزوی قشنگش برسه.

التماس دعا.

یا حق.

صد بار اگر توبه شکستی بازآ

 

 

 

گفتم: یعنی اگه باز هم بیام؟ بازهم منو می‌بخشی؟

گفت: و من یغفر الذنوب الا الله .

 به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران)

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق

 می‌شم! ... توبه می‌کنم .

گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین.

 خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره)

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک .

گفت: الیس الله بکاف عبده .

 خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر)

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چه کار می‌تونم بکنم؟

گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته

 لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .

ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و

 فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند.

 خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب)

گفتم: هیچ کسی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه .

خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال)

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم .

گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید .

 ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق)

گفتم : ...

گفت : ...

خدا  جاریست!!!

 

 

 

مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن

      یک سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید

مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن.......

       آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟

       بگذار تو را ببینم ......

ستاره ای درخشید، اما مرد ندید

       مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " .....

کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد

       مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم .....

از تو خواهش می کنم ......

       پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد .....

ما خدا را گم می کنیم ......

در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......

 

زمین ایمان آورد و جهان سبز شد!!!

 

 

زمین سردش بود زیرا ایمانش را از دست داده بود.نه دانه ای از دلش سر در می آورد و نه پرنده ای روی

 شانه اش آواز می خواند.قلبش از نا امیدی یخ زده بود و دست هایش در انجماد تردید مانده بود.خدا به

 زمین گفت : عزیزم ایمان بیاور تا دوباره گرم شوی.اما زمین شک کرده بود.به درخت شک کرده بود.به

 پرنده شک کرده بود.به آفتاب شک کرده بود.خدا گفت:به یاد می آوری ایمان سال پیشت چگونه به

 پختگی رسید؟تو داغ و پر شور بودی و تابستان شد و شور و شوقت به بار نشست و کم کم از آن شوق

 و بلوغ به معرفت رسیدی نام آن معرفت را پاییز گذاشتم.اما من به تو گفتم که از پس هر معرفت معرفتی

 دیگر است و پرسیدم از تو که آیا می خواهی تا ابد به این معرفت بسنده کنی؟تو اما بی قرار معرفت

 دیگری بودی و آن گاه به یادت آوردم که هر معرفت دیگر در پی هزار رنج دیگر است و تو برای معرفتی نو به

 ایمانی نو محتاجی.اما میان معرفت نو و ایمان نو فاصله ای تلخ و سرد است که نامش زمستان

 است.فاصله ای که باید در آن خلوت و تامل و تدبیر را به تجربه بنشینی و صبری و سکوت و سنگینی را.و

 تو پذیرفتی.اما حال وقت آن است که از زمستان خود به در آیی و دوباره ایمان بیاوری و آنچه را از زمستان

 آموختی در ایمان تازه ات به کار بری.زیرا که ماندن در این سکوت و سنگینی رسم ایمان نیست.ایمان

 شکفتگی و شور و شادمانی است.ایمان زندگی است.پس ایمان بیاور ای زمین عزیز.

و زمین ایمان آورد و جهان گرم شد.زمین ایمان آورد و جهان سبز شد.زمین ایمان آورد و جهان به شور و

 شکفتگی و شادمانی رسید.

نام ایمان تازه ی زمین بهار بود.بهار.

عیدتون پیشاپیش مبارک.

سر سفره های قشنگ هفت سینتون برای ظهور یگانه نجات بخش جهان ُبرای شفای همه مریض ها هم

 دعا کنید.

دلاتون شاد و بهاری و مهم تر از همه خدایی.

التماس دعا.

یا حق.

تو نیز بنویس!!!

 

 

 

 

آینه ای روبه رویم قد کشید.من بودم و تو ... خویشتن را دیدم و خود خودم را ... وقتی در خودم نگریستم

تو را دیدم که با نور و لبخند صدایم میکنی.

باریدم،خدایا ،مگر می شود تو را ندید؟

تو را می بینم در همه آنچه هست:

در آب و آیینه،در آسمان،در ایاک نعبد و ایاک نستعین،در زمین،در نگاه نوازش گر مادر،در صلاحیت پدر،در

عافیت جان و تن،در نفس،در چشم ها.

آری در چشم هایم که همه جان  و جهان در آن قاب شده است.می خواهم در دفترچه ی کوچکم،همه ی

 نعمت هایم را بنویسم و برای هر نعمت شکری تا بی نهایت.

آینه ... باز هم آینه،حرف میزنم،این صدای من است:

 

گر بر تن من زبان شود هر مویی                    یک شکر تو از هزار نتوانم گفت

 

در صیقلی جان،نعمت های از همیشه تا هنوز مرا به اوج می برد و من در برابر همه چشم،همه جان می

 شوم و در دفترچه ((شکرانه)) می نویسم: خدایا

تو را شکر میکنم برای همه آن چه دادی و همه آن چه که ندادی ...

تو نیز بنویس:

خدایا تو را شکر می کنم ...

 

 

هر بار که ثبت نام کردم به یه دلیلی نشد که بیام.این دفعه هم که ...

پس من کی بیام پیشت امام حسین؟